دیوار تمنای وطن نم زد و افتاد خاور به فنا خورد کمی کمتر زد و افتاد آن شمع فروزان دُر دری دگر نیستپروانهء آفاق چه پرپر زد و افتاد از نوک قلم ،فلسفه از شرق برآورد صد رنگ به آیینهء خاور زد و افتاد از بلخ و بخارا و خجند تابه دوشنبه آوازهء علمش همه جا پر زد و افتاد میخانه دگر ساقی خود را به خدا دادآن جام بلورین رهی کوثر زد و افتاد ای تشنه لبان ،میکده را ترک نماییدآن مرد خدا باده به ساغر زد و افتاد این عاشق علم و ادب و فلسفهء شرقهرجا که دری دید همان در زد و افتاد بین باخطری واصف والای ادیبانجمع کرد و رها کرد، رهی دلبر زد و افتاد یک گوشه از بهشت...
ادامه مطلبما را در سایت یک گوشه از بهشت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mehrpore بازدید : 17 تاريخ : شنبه 25 شهريور 1402 ساعت: 15:51